کبوتر حرم
" تو که کفتر سپیدی روی گنبد طلا "
" تو که پرواز میکنی تو حرم امام رضا "
تو که از سقا خونه ی این حرم آب می خوری
روی گلدسته های قشنگ اون تاب می خوری
تو که صاحبت داره یه بارگاه با صفا
پس چرا ازم می خوای دائم کنم برات دعا
ای که زائرا میارن برا تو آب و دونه
ای که داری جایی واسه ی خودت تو این خوونه
دیگه از غربت صاحبت برام سخن نگو
یا که از تنهایی امام برای من نگو
صاحب من نداره گنبد زردی از طلا
تا که یک لحظه بشینن روی اون کبوترا
صاحب من ! تو مدینه غریبه
اون که درد بی دوا رو طبیبه
صاحب من ! چون پرنده ای رهاست
اون به فکر لونه ی کبوتر است
تو بقیع چراغ و برق و خانه نیست
صحبت از شمع و گل و پروانه نیست
تو بقیع پیدا نمی شه لونه ای
کغتری بشینه روی شونه ای
تو بقیع زاری و اشک و ماتمه
چون بقیع مرثیه ی مجسمه
زائرای فاطمه سرگردونند
همه درد شیعه رو خوب می دونند
این قدر از غربت کفترا نگو
از غریبی امام رضا نگو
اون که چلچراغ داره تو حرمش
قربون اون همه لطف و کرمش
"جون مولا که تو هستی کفترش "
"راست بگو غریب اونه یا مادرش "